وقتی زندان جو بحرین تبدیل به مقر نظامی شد
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۷۳۴۶۵
با تحصن زندانیان، نیروهای امنیتی و کماندوها و نیروهای ضد شورش در تعداد بسیار بالا به زندان حمله کردند و بالگردها نیز با پرواز در ارتفاع پایین از آنها حمایت میکردند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، زفرات نام کتابی است که تعدادی از فعالان حقوق بشری بحرین نوشته و سعی کرده اند در آن گوشه ای از جنایت های صورت گرفته در زندان های رژیم آل خلیفه در این کشور بویژه در زمان انتفاضه اسرا در زندان جو در مارس 2015 را مستند کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گزارشهای منتشر شده در این کتاب نمونه ای از پایداری و استقامت اسرای بحرین را نشان میدهد که در برابر مشکلات و سختیها با عزم و ایمان و اراده مقاومت میکنند و ثابت کردند که اسارت نمیتواند آنها را از اهداف خود مبنی بر رسیدن به آزادی و کرامت انسانی و حقوق اولیه بشری بازدارد.
علی حسین احمد حاجی
سن: 33 سال
حکم: حبس ابد
منطقه: منامه
در این گزارش اتفاقاتی که در مرکز اصلاح و آمادهسازی در نتیجه شکنجه و تجاوزهای روشمند به وقوع پیوست را ذکر می کنم:
اتفاق اول: نیروهای امنیتی به فرماندهی استوار سلطان و ستوان علی بنعلی و تعداد دیگری از نیروهای ضد شورش و کماندوها و پلیس وابسته به زندان به رهبری سرهنگ ناصر بخیت و حسن جاسم و ... به داخل زندان حمله کردند. آنها به محض ورود به داخل زندان تمام زندانیها را از سلول ها خارج کردند. نیروهای امنیتی دو صف را تشکیل داده بودند که در میان آنها زندانیها را با باتوم و تمام وسایلی که در دست داشتند ، نظیر باتوم و میلههای آهنی و ضربات لگد کتک میزدند. من یکی از این زندانیان بودم که بیشترین شکنجهها و ضربات نصیبم شد. چندین ضربه به سر و پاها و پشتم اصابت کرد، علاوه بر این که یکی از نیروهای اردنی در جریان شمارش زندانیان سیلی محکمی به گوش من زد. تمامی این اتفاقات در روز 10 مارس2015 و در ساختمان شماره چهار رخ داد.
اتفاق دوم: در روز 11 مارس و در ساختمان شماره 10 مراسم شکنجه روشمندی با عنوان جشن خرگوش برگزار شد. این شکنجهها در ساعت 3 و نیم آغاز شد و تا نیمههای شب ادامه پیدا کرد. در جریان این مراسم آنها من را از سلول خارج کرده و دستور دادند موهای سرم را بتراشم. در ادامه یکی از افراد امنیتی من را مجبور کرد از ابتدای ورودی ساختمان شماره 10 تا سرویسهای بهداشتی سینهخیز بروم. در حین سینهخیز رفتن نیز ضربات باتوم و لگد به بدن من وارد میشد. در هنگام رسیدن به پایان مسیر ، آنها دستور دادند مقابل دیوار بایستم. همچنین یکی از نیروهای نقابدار ضدشورش اقدام به کتک زدن من کرد.
اتفاق سوم: یکی از نیروهای غیرنظامی من را از بین صفوف زندانیان خارج کرد ، آنها من را به سمت ساختمان شماره چهار بردند، در حین ورود به ساختمان دیدم که چهار نفر از نیروهای امنیتی منتظر من هستند. آنها روی سر من ریختند و مرا به شدت کتک زدند. در ادامه من ر ا به بخش چهارم ساختمان بردند و بار دیگر با وحشیگری من را کتک زدند. آنها ادعا میکردند که من دوربین دارم و از زندان ها عکس می گیرم، این در حالی بود که من این کار را نکرده بودم. بعد از شکنجه مفصلی که دیدم، من را به ساختمان شماره 10 بازگرداندند. در آنجا نیز تعدادی از نیروهای ژاندارمری اردن من را تحویل گرفتند و بلال مچ دست راست من را سوزاند و بعد از آن به روش توهینآمیزی موهای سر مرا تراشیدند. آنها میگفتند من هیتلر هستم و موهای سرم را مانند هیتلر تراشیدند. آنها موی سر حدود 104 زندانی را با یک ماشین ریشتراشی اصلاح کردند، این در حالی بود که برخی از زندانیان مبتلا به بیماری هپاتیت سی بودند. در ادامه من را وارد سرویسهای بهداشتی کردند و مجبور کردن تمام بدنم را زیر آب فرو ببرم. دو نفر از نیروهای ضد شورش نیز وارد دستشویی شد و ضربات شدید باتوم را به سر و پشت و پاهای من می زدند. آنها در ادامه بار دیگر من را به سلول انداختند.
اتفاق چهارم: جلوگیری از خوابیدن یکی از ابزارهای شکنجه جسمی و روانی است که نیروهای امنیتی از آن بر ضد من استفاده میکردند. آنها حتی از رفتن ما به سرویسهای بهداشتی نیز جلوگیری میکردند و ما را مجبور میکردند طی ساعتهای طولانی و حتی چندین روز روی پاهایمان بایستیم. آنها وسایل نظافت شخصی را در اختیار ما قرار نمیدادند و ما را مجبور می کردند از یک محلول ویژه (شامل قهوه، آب دیلتول، کلورکس، صابون ظرف شویی و آب دهان) برای استحمام خود استفاده کنیم. این موضوع باعث ایجاد حساسیت پوستی در من شد که طی فواصل زمانی زیادی باقی ماند. آنها همچنین ما را در آب سرد فرو میبردند و مجبور می کردند روی زمین سینهخیز برویم. همزمان روی ما پا میگذاشتند یا با باتوم ما را کتک میزدند. در شرایطی که اجازه خواب داشتیم ، تنها نیم ساعت میتوانستیم بخوابیم و بعد از آمان ما را مجبور به ایستادن می کردند. این موضوع باعث خستگی شدید روانی من شده بود. این شرایط من بیش از 3 ماه ادامه پیدا کرد.
اتفاق پنجم: ما مدتهای طولانی بدون اینکه اجازه تماس با خانواده خود را داشته باشیم، در زندان بودیم. در تاریخ 12 آوریل و بعد از این که به من اجازه تماس با خانواده داده شد ، من رفتم تا برای اطمینان دادن به خانوادهام با آنها تماس بگیرم. صالح الجهمی و سیف الدین پلیسهای مسئول شیفت تماس ها بودند. بعد از اینکه مکالمه ام که مدت آن دو دقیقه بود، به پایان رسید، آنها به همراه نیروهای پلیس در ساختمان شماره شش اقدام به کتک زدن من کردند.
اتفاق ششم: در پایان ماه آوریل من به دفتر دبیرخانه تظلمات احضار شدم و بعد از اینکه شکایتنامه خود را در این دفتر تحویل دادم ، از عضو این دفتر خواستم تا به ساختمان شماره 10 بیاید و از صحت سخنان من از طریق بررسی دوربین های ساختمان مطمئن شود. البته برخی مناطق وجود داشت که دوربین آنها را پوشش نمیداد و شکنجه و کتک زدن برخی از زندانیان در این مناطق صورت میگرفت. بعد از شکایتی که من داشتم، تیسیر من را مجبور کرد به مدت سه ساعت با لوازم بهداشتی خطرناک سرویسهای بهداشتی را تمیز کنم . استفاده از این لوازم باعث تنگی نفس من شد. همچنین محمد زکریا حسنی عابد در برابر دوربینها اقدام به سیلی زدن به من کرد و ضرباتی را به صورت و سر من وارد کرد و گفت: من در مقابل دوربینها و پشت دوربین ها تو را شکنجه میکنم.
اتفاق هفتم: در تاریخ 13 مارس من در ساختمان شماره 10 بودم که عبدالله الدوسری از نیروهای پلیس آمد و مرا به ساختمان شماره 4 برد. در آنجا عبدالله عیسی و ستوان عیسی الجودر و تعداد دیگری از نیروهای پلیس وابسته به زندان منتظر من بودند و من را شکنجه کردند. آنها با عصای پلاستیکی ضربات شدیدی را به گردن و سر من وارد کردند.
اتفاق هشتم: در تاریخ اول می 2015 خالدالمستریحی به صورت ناگهانی وارد سلول من شد که سلول شماره پنج از بخش شماره یک ساختمان شماره 10 بود. وی در آنجا من را با لگد زد و با کمک دو تن از نیروهای پلیس مرا به سرویسهای بهداشتی و منطقهای که دوربینها آنجا را تحت پوشش قرار نمیدادند ، برد. در آنجا این دو پلیس اقدام به شکنجه و کتک زدن من از ناحیه گوش و سر و صورت کردند. تا الان نیز من از ناحیه گوش درد میکشم و نمیتوانم صداها را با وضوح بشنوم.
اتفاق نهم: من به صورت مستمر مجبور بودم کارهای زیر را انجام دهم:
ادای سلام نظامی برای هر پلیس.انجام تمرینات نظامی.من به علت اینکه متهم به تصویربرداری از زندان بودم، تمام تصاویری که از ساختمان شماره 10 منتشر می شد، من در مورد آنها متهم می شدم.همچنین روشهای شکنجه متعددی از جمله جلوگیری از برپایی نماز ، توهین به مقدسات و شعایر دینی ، عدم صدور مجوز برای پخش اذان ، فحش و ناسزا ، استفاده از روشهای زشت برای از بین بردن کرامت زندانیان از جمله در زمینه تقلید صدای حیوانات و حرکات آنها در این زندان مورد استفاده قرار میگرفت. البته من نمیتوانم تمامی روشهای متنوع شکنجهای که در این زندان استفاده میشد را بر شمرم، چرا که این مسایل باعث ایجاد شرایط روانی ناآرامی در من می شود و در زندگی روزمره من نیز تأثیرگذار بوده است.
علی ریاض حمید صنقور
سن: 36 سال
حکم: 33 سال
منطقه: البرهامة
در تاریخ 10 مارس 2015 من در ساختمان شماره 1 بودم که با نام ساختمان امید شناخته میشد. در بخش جنوبی این ساختمان تعدادی از زندانیان در برابر درب اصلی بخش تجمع کردند. انتشار خبر تعدی به یکی از افراد خانواده زندانیان موجود در ساختمان ملاقات عامل اصلی در جمعآوری و تحصن زندانیان شده بود،این تجاوزها هر از چند گاهی در زندان تکرار میشد. افراد تجمع کننده از پلیس خواستند تا مدیران و مسئولان زندان در جریان این تجمع بگذرند تا آنها بتوانند علل تجمع خود را شرح دهند.
در این شرایط نیروهای پلیس تهدید کردند که نیروهای ضد شورش را برای سرکوب تجمع احضار میکنند. تحصن ما مسالمتآمیز بود و هیچ فردی در جریان آن مورد تعرض قرار نگرفت ، اما نحوه تعامل مدیران زندان با این شرایط اوضاع را بدتر کرد. در نهایت نیروهای ضد شورش وارد شدند و گاز اشکآور و گلولههای صوتی و ساچمهای که در عرف بینالملل از جمله سلاحهای ممنوعه است ، به سمت زندانیان پرتاب کردند. همین موضوع باعث بروز جراحتهای زیادی در میان زندانیان شد. چند ساعت بعد نیروهای ویژه به صورتی وحشیانه و همراه با ضربات باتوم به زندانیان حمله کردند. آنها من را نیز با کتک از سلول خارج کردند و به محوطه خارجی بردند. به هنگام رسیدن من به محوطه خارجی نیروهای پلیس با مشارکت دیگر افراد امنیتی ، اقدام به شکنجه من کردند. ضربات باتوم به سر و پشت من فرود می آمد.
روز بعد حدود ساعت 2 ظهر بود که آنها من را از زندان خارج کرده و به محوطه خارجی بردند. نیروهای پلیس موهای سر من را به طرز توهینآمیزی تراشیدند. زندانیان زیادی در محوطه خارجی ساختمان حضور داشتند. مدتی بعد تیمی از نیروهای ضد شورش اقدام به کتک زدن تمامی زندانیان کردند. من اولین نفر بودم. آنها در هنگام رفت و برگشت با باتوم و شلنگ و چوب به سر و پشت زندانیان ضربه میزدند و این کار حدود هشت ساعت طول کشید.
علی عادل سلطان محمد سلطان
سن: 29 سال
حکم: 12 سال
در تاریخ 10 مارس 2015 من در سلول خود در ساختمان شماره دو خوابیده بودم. یکی از زندانیان من را بیدار کرد و خبر داد که نیروهای ویژه در جلوی درب ورودی بخش هستند. هنوز لحظاتی از نشستن من نگذشته بود که نیروهای ویژه وارد شدند و اقدام به کتک زدن من و دیگران کردند. آنها ما را به محوطه ساختمان بردند و مجبور کردن روی زمین دراز بکشیم و در این شرایط ضربات سختی را با باتوم به بدن ما میزدند. مدتی بعد آنها من را به همراه تعداد دیگری از زندانیان به ساختمان شماره 10 بردند. به مجرد ورود ما به ساختمان مرحلهای سخت از شکنجه و کتک منتظر ما بود. کتکهایی که به تمام نقاط بدن وارد میشود و باعث زخمی شدن من از ناحیه پا و نزدیک چشم شد. ضربات با لگد و باتوم بر بدن ما فرود می آمد. محمد سلیمان پاکستانی و موسی و محمدحسن پاکستانی و محمد و تیسیر اردنی از جمله شکنجه کنندگان من بودند. این شکنجهها در روز دوم نیز ادامه پیدا کرد. روزی که آنها ما را برای تراشیدن موی سر از سلول خارج کرده و بعد از آن ما را به سرویسهای بهداشتی بردند و در آنجا ضربات شدیدی را بر کمر و کتف و سر من وارد کردند. این شرایط از ساعت 2 بعد از ظهر آغاز شد و تا 11 شب ادامه پیدا کرد. مجموعه این شکنجهها حدود سه ماه یا بیشتر ادامه داشت. در این مدت ما از خوابیدن و تماس و ملاقات با خانواده و دسترسی به لوازم بهداشتی و دارو منع میشدیم. من حتی به مدت یک روز کامل و بدون اینکه غذایی دریافت کرده باشم، مجبور به ایستادن بودم.
علی عبدالحسین الوزیر
سن: 27 سال
من در روز 14 مارس 2015 به ساختمان مدیریت زندان احضار شدم و نیروهای پلیس اقدام به بازجویی از من کردند. آنها با باتوم و کابل برق ضربات شدیدی را به بدن من وارد کردند. آنها من را کاملا برهنه کردند و یکی از افراد پلیس به نام احمد در جریان بازجوییها به من تجاوز می کرد. او من را به تجاوز به عنف تهدید کرد و بعد از آن آب سرد روی بدن من ریختند و من را در برابر کولر نگه داشتند. این اتفاقات در حالی بود که دستان من را از پشت بسته بودند.
بعد از آن ستوان احمد خلیل آمد و با شلنگ به صورت و پاهای من ضربه میزد. آنها در ادامه من را به ساختمان شماره 10 بردند. بعد از رسیدن به این ساختمان محمد عابد مرا مجبور کرد در محوطه خارجی ساختمان بایستم و در نهایت من را وارد سلول کردند که هیچ زیرانداز یا پتو یا بالشی نداشت.
در روز دوم محمد سلطان از افراد پلیس پاکستانی به همراه محمد محسن و بلال الحمایدة مرا به سرویسهای بهداشتی بردند. آنها در آنجا مرا کتک زده و مجبور کردن لباسهایم را خیس کنم. شکنجههای جسمی و روانی حدود سه ماه یا بیشتر ادامه داشت و ما در طول این مدت از خوابیدن منع می شدیم. ما مجبور بودیم ساعتهای طولانی روی پا بایستیم و شپها در حالی که خوابیده بودیم، کتک میخوردیم. علاوه بر این که از کمترین حقوق خود نظیر در اختیار داشتن لوازم بهداشتی و تماس و ملاقات با خانواده منع میشدیم.
علی عبدالزهرا القفاص
سن: 21 سال
حکم: 5 سال
منطقه : السنابس
نیروهای ویژه به فرماندهی افسران اردنی و بحرینی حمله وحشیانه ای را به ساختمان شماره 4 انجام دادند. آنها در این حمله از سلاحهای ساچمهای و بمبهای صوتی و گاز اشکآور استفاده کردند. سپس من به ساختمان شماره 10 منتقل شدم. در آنجا بعد از تفتیش توهینآمیزی، من را در سلول قرار دادند که آماده نبود و حتی نمیشد در آن جا خوابید. در ادامه من که بیماری دیابت شدید داشتم را به درمانگاه بردند تا واکسن انسولین دریافت کنم. ما از دریافت وعده های صبحانه و ناهار و شام به مدت سه روز محروم بودیم. در این راستا همواره از سوی نیروهای امنیتی مورد توهین و فحش و ناسزا قرار میگرفتیم.
در روز 11 مارس نیروهای امنیتی ما را به محوطه خارجی ساختمان بردند و روی زمین نشاند. آنها موهای سر و صورت من را به صورت توهینآمیزی تراشیدند و همزمان به صورت وحشیانه ما را کتک میزدند. این اتفاق از نماز ظهر آغاز شد و تا 11 شب ادامه پیدا کرد. نیروهای ویژه و پلیس ساختمان به صورت وحشیانه با باتوم و سیخهای آهنی و لولههای پلاستیکی ما را کتک میزدند. بیشترین ضربات در قسمت سر وارد میشد. این در حالی بود که هوا هم سرد بود و نیروهای امنیتی آب سرد روی سر ما میریختند. این شکنجهها باعث شد من تب کنم و سرما بخورم و التهاباتی در بخشهای مختلف بدن من ایجاد شود. آنها به من دستور دادند 15 متر سینهخیز بروم، آن ها سر من را در داخل دستشویی قرار دادند، همچنین من را مجبور کردند سرویسهای بهداشتی را با پشتم تمیز کنم.
ما به مدت سه ماه تنها دوبار در روز فرصت رفتن به سرویسهای بهداشتی داشتیم که آن هم به مدت یک یا دو دقیقه بود. در طول مسیر رفت و برگشت نیز با باتوم و شلنگ ما را کتک میزدند و در صورتی که بیش از یک دقیقه در سرویسهای بهداشتی میماندیم، نیروهای پلیس ویژه و مسئولان زندان ما را کتک میزدند. در نتیجه این اتفاقات من سعی می کردم در قوطی های آب میوه ادرار کنم و به علت ترس از کتک خوردن سعی میکردم به سرویسهای بهداشتی نروم. هنگامی که یکی از مسئولان زندان مشاهده کرد من به سرویسهای بهداشتی نمیروم، با سیخ آهنی به بازوی من ضربه زد، طوری که بازویم باد کرد.
ما به مدت یک هفته روی تختههای آهنی می خوابیدیم و در سرمای آنجا هیچ زیرانداز یا لحاف و بالشی نداشتیم.
درمانگاهی که شکنجه گاه بود
در روز 11 مارس 2015 ما را مجبور کردند شعارهایی در تأیید رژیم حاکم سر بدهیم. ما همچنین مجبور بودیم شعارهایی توهینآمیز سر بدهیم و خودمان را خرگوش لقب بدهیم. بعد از مصیبتهای سختی که دیدم، به درمانگاه منتقل شدم تا انسولین بزنم. طی مسیر رفت و برگشت و درمان نیز همواره در معرض کتکها و توهینها بودم. آنها در هنگام رفتن ما را مجبور به انجام تمرینهای ورزشی میکردند. بیشتر این رفتارها از سوی یک پلیس اردن با نام زهیر صورت میگرفت. علاوه بر این که هر موقع ما خواستار رفتن به درمانگاه بودیم ، از سوی زهیر و سامر و محمد سلیمان و افضل کتک میخوردیم . آنها هیچ موقع مراعات بیماری دیابت من را نمی کردند و این روند تا 3 ماه ادامه پیدا کرد.
نیروهای امنیتی ما را مجبور میکردند به مدت یک ساعت در هنگام ظهر در زیر گرمای سوزان آفتاب بمانیم. در هنگام تمرینات ورزشی که من انجام می دادم و یکی از آنها 158 بار نشستن و بلند شدن بود، دچار دررفتگی غضروف شدم. بنا به دستور پلیس ساختمان ، ما مجبور بودیم بر اساس روش های نظامی بایستیم. خالد من را مجبور کرده بود از ساعت شش صبح تا ساعت شش بعدازظهر روی پا بایستم. من حتی در هنگام نماز و اذان نیز اجازه نشستن نداشتم. وقتی شیفت عوض شد و محمد حسنی زکریا آمد، این روش ادامه پیدا کند ، البته او به من اجازه استراحت برای نماز و دو ساعت خوابیدن را داد. این روند پنج روز پیاپی دنبال شد تا اینکه تعدادی از زندانیان از شدت خستگی و درد روی زمین میافتادند.
آنها ما را از خواب بیدار میکردند و کولرها را خاموش میکند. نیروهای امنیتی همچنین اتاقهای ما را میگشتند.
در تاریخ 20 آوریل و در شیفت کاری محمد حسنی ، او به من دستور داد بعد از بازگشت از سرویسهای بهداشتی در مقابل دیوار بایستم، او بدون رحم و مروت ضرباتی را به ناحیه سر من وارد می کرد. این اتفاق در نزدیکی یخچال روی داد که دوربینهای امنیتی آنجا را پوشش نمیدادند. او بعد از آن دستور داد من به پشت روی زمین بخوابم و پاهایم را بلند کرده و به کف پاهایم ضربه می زد. من از شدت درد فریاد میکشیدم . بعد از او نیز راشد اردنی مأموریت همکار خود را کامل کرد و من را تا صبح کتک زد.
آنها به مدت سه ماه به ما اجازه استفاده از لوازم بهداشتی نمیدادند و ما را مجبور میکردند مخلوطی از قهوه و صابون لباسشویی و ظرفشویی و آب دیتول را مصرف کنیم. آنها به مدت سه ماه ما را مجبور کردند صبح ها صف بایستیم و شعارهای سلامتی پادشاه را بخوانیم. هنگامی که صدای یکی از زندانیان بلند میشد ، به شدت و تا بیشترین حد درد با شلنگ او را کتک میزدند. همچنین در شیفت کاری خالد، وی به مروان و عمید پاکستانی دستور داد که ما را تفتیش کردند. آنها ضرباتی را به نقاط حساس بدن ما میزدند. در همین شیفت بود که ما را مجبور به رقص و غنا می کردند و کلمات زشتی را بیان می کردند.
من یک بار به علت ایستادن متوالی زیر نور آفتاب از هوش رفتم و به درمانگاه منتقل شدم. در آنجا نیز از سوی نیروهای پلیس پاکستانی کتک خوردم. در شیفت کاری تیسیر به همراه بلال ، آنها ما را مجبور کردند صدا و حرکات اردک را تقلید کنیم. ما مجبور شدیم 20 بار و هر بار به مسافت 15 متر این کار را در رفت و برگشت تکرار کنیم. آنها در هنگام خوابیدن ما را مجبور میکردند سر خود را بپوشانیم و به مدت هفت ساعت هیچ تحرکی نداشته باشیدم. آنها به مدت یک ماه جلوی تماس ما با خانوادهمان را گرفتند. تمامی شکنجهها علاوه بر حالتهای روانی بود که به خانواده ما بعد از اولین دیدار دو ماه بعد از ممنوع الملاقات بودن دست داد. آن ها موی سر مسخره و آثار ضربات وارد شده به صورت ما را می دیدند. در اولین تماس تلفنی با خانواده ، من از سوی صالح الجهنی مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. وی ضرباتی را به سر و صورت و نقاط حساس بدن من زد. او حتی به علت نام پدرم که عبد الزهرا بود، دستش را روی چشمانم فشار داد.
علی یوسف السماهیجی
سن: 30 سال
حکم: 25 سال (حبس ابد)
منطقه: سماهیج
یک هفته بعد از رسیدن به ساختمان شماره 10 ، یکی از نیروهای ویژه به همراه یک پلیس یمنی به اسم مروان ، مرا به ساختمان شماره یک برد. ساعت حدود 2 نیمه شب بود. آنها با حضور تعداد از افراد پلیس که حدود 10 نفر بودند، از من بازجویی کردند. آنها از من در رابطه با مسائلی که منجر به زندانی شدن من و حکم های صادره بر ضد من بود، سؤال کردند. آنها به من میگفتند که از وزیر کشور دستور دارند که من را از بین ببرند. بعد از آن به شدت با باتوم من را کتک زدند. این موضوع باعث ایجاد زخم در سر من شد و شکاف هایی در پشت و گردن و پاهای من ایجاد کرد.
بعد از آنان را به ساختمان بازگرداندند. در آنجا نیز شکنجهها به مدت سه ماه ادامه پیدا کند. ما اجازه خوابیدن نداشتیم و طی ساعتهای طولانی مجبور بودیم روی پا بایستیم. آنها حتی در حالت خواب ما را کتک میزدند و به ما فحش و ناسزا میگفتند. ما از تماس و ملاقات با خانواده منع میشدیم و نمیتوانستیم از لوازم بهداشتی استفاده کنیم. ما از کوچکترین حقوق خود منع میشدیم.
عماد آل یاسین
بعد از اینکه درگیریها و زد و خورد با مزدوران رژیم آل خلیفه به مدت چند ساعت در زندان مرکزی جو و در بیشتر ساختمانها از جمله ساختمان شماره یک و دو و سه و چهار و شش ادامه پیدا کرد ، تعداد زیادی از نیروهای مزدور مختلف از جمله نیروهای کماندویی و نیروهای ضد شورش و نیروهای ژاندامری اردن به داخل زندان رسیدند. این شورش در پی آن روی داد که نیروهای پلیس به خانواده یکی از زندانیان تعدی کرده بودند. علاوه بر این نیروها ، بالگردها نیز در ارتفاع پایین پرواز میکردند. زندان بیشتر شبیه یک پایگاه نظامی شده بود و تراکم بالایی در آن ایجاد شد. هر گوشه و کنار زندان مملو از حضور نیروهای نظامی بود که با گذشت زمان بر تعداد آنها افزوده میشد. ما از پنجره ای که در جلوی ساختمان قرار داشت، این نیروها را می دیدیم.
بعد از حضور گسترده نیروهای مزدور آلخلیفه ، هر دسته از نیروها به سمت یکی از ساختمانها حرکت کردند تا بتوانند در سریعترین زمان ممکن کنترل اوضاع را در دست گیرد. ساختمان شماره چهار بزرگترین ساختمان از نظر گنجایش زندانیان بود و گنجایش بیش از 470 زندانی را داشت، اما بر اساس آخرین سرشماری ها حدود 1023 زندانی در این ساختمان بودند، لذا این ساختمان بیشترین تمرکز زندانیان را داشت، چرا که افراد زیادی بازداشت میشدند و احکام آنها صادر میشد ، اما ساختمانهای کمی برای زندان وجود داشت. تراکم ما را به جایی رسیده بود که ما مجبور بودیم در بالکن استقبال یا کونتر یا در راهروهای بین بخش های زندان و یا حتی در نمازخانه بخوابیم.
نیروهای مزدور رژیم آل خلیفه که خود را تا بن دندان با سلاح و مهمات و تجهیزات دارای گلولههای جنگی و گلوله های ممنوعه بینالمللی نظیر سلاحهای ساچمهای مسلح کرده بودند ، ساختمان ما را از هر گوشه و کناری محاصره کردند. تمرکز اصلی آن ها بر روی ورودی های اضطراری ساختمان بود تا زندانیان برای خروج از ساختمان تلاش نکنند. یک یگان پیاده نظام نیز در نزدیکی دیوار ورزشگاه مستقر شده بودند. ما از میان افراد حاضر ، نیروهای کماندو را میدیدیم که لباس سیاه بر تن داشتند. این محاصرهها از سوی بالگردهایی که در ارتفاع پایین پرواز میکردند ، حمایت میشد. قلعوقمع و سرکوب زندانیان از پشت دیوارها و با استفاده از گاز اشکآور آغاز شد. این گازها معمولاً برای استفاده در محیطهای آزاد بودند، نه در ساختمان های زندانی که وسعت آنها به اندازه چند راهرو است.
سرکوب شدیدی در زندان آغاز شد. بوی گازهای سمی حتی به داخل سلولها نیز میرسید. بخش های ساختمان به هم چسبیده بودند و اتاق ها تنگ بود. زندانیان سعی کردند از خودشان دفاع کنند ، اما قلع و قمع شدیدی به راه افتاده بود که کنترل آن امکان نداشت. چند دقیقه بیشتر طول نکشید تا این که مزدوران رژیم آل خلیفه از بالای پشتبام به ساختمان شماره چهار یورش بردند . آنها بمبهای صوتی و شکافت پذیر ساچمه ای را از راهروهای منتهی به ورزشگاه به داخل زندان پرتاب میکردند، این در حالی بود که این منطقه شاهد بیشترین تمرکز زندانیان بود که به سمت بخش ها و سلول های مختلف خود می دویدند تا از سرکوب مستقیم با بمب های دستی و گازهای اشک آور در امان باشند. از آنجا که نیروهای مزدور به بالای ساختمان رسیده بودند ، زندانیان را به صورت مستقیم هدف گلولههای خود قرار میدادند . در این شرایط تعداد زیادی از زندانیان به سمت نزدیکترین بخشها میدویدند تا بتوانند جان خود را نجات دهند. بسیاری از زندانیان دچار عدم دید و خفگی شده بودند.
من نیز یکی از تعداد زیادی از زندانیان بود که از شدت سرکوب موجود فرار می کردم. من به یکی از بخش ها فرار کردم و در نهایت موفق شدم خود را وارد یکی از سلول ها کنم که مملو از زندانیان بود. زیاد طول نک
منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۷۳۴۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگرانی آمریکا از حضور روسیه در نیجر
یک مقام امنیتی نیجر روز جمعه گفت نظامیان آمریکایی در پی استقرار نیروهای روس در پایگاهی که نیروهای ایالات متحده در آن قرار دارند، آمادگی رزم خود را افزایش دادهاند.
به گزارش ایسنا، یک مقام آمریکایی روز پنجشنبه گفت که نیروهای روسیه در نیجر در پایگاه نظامیان آمریکا مستقر شدهاند؛ اما تقسیم نیروها به نحوی است که آنها به سربازان آمریکا دسترسی ندارند.
این مقام آمریکایی گفت: «روسها در مجموعهای مجزا مستقر هستند و به نیروها و تجهیزات آمریکایی دسترسی ندارند. ما به نظارت بر این وضعیت ادامه داده و تمامی اقدامات لازم و پیشگیرانه را برای تضمین امنیت نیروها، تجهیزات و تاسیسات آمریکایی به کار میگیریم.»
یک مقام نیجر حال در این رابطه گفت که نیروهای آمریکایی در پی استقرار نیروهای روس در این پایگاه آمادگی رزم خود را افزایش دادهاند.
وی عنوان کرد که نیروهای آمریکایی با کلاهخود و جلیقه ضدگلوله در پایگاه حرکت میکنند و به شدت نگران هستند.
در دوازدهم آوریل اعلام شد متخصصین نظامی روسیه به نیجر رفتند تا در مبارزه با تروریسم به نیروهای نظامی این کشور تعلیم دهند.
پس از کودتای نیجر، حاکمان جدید این کشور بهسرعت گامهایی برای قطع روابط نظامی با کشورهای غربی، بهویژه فرانسه و آمریکا برداشته و به روسیه نزدیکتر شدهاند.
شورای نظامی حاکم بر نیجر حضور آمریکا را «غیرقانونی» اعلام کرد و عملیاتهای پنتاگون در این کشور را مورد انتقاد قرار داد.
فصل حضور نظامی آمریکا در نیجر به پایان رسیده است و نیروهای نظامی روسیه وارد نیجر شدهاند.
انتهای پیام